نهج البلاغه2...

سه شنبه 23 تير 1394
ن : مرادی

نهج البلاغه2...

این دو همسفر مانند جسم  و سایه پیش و دنبال به جهان می آمدند و ندیده عاشق یکدیگر بودند.ولی در نخستین ملاقات خود با هم آشنا شده انس گرفتند، به طوریکه بی اختیار این در آغوش آن و آن در قلب این فرو رفت .

اندک اندک چهره ی هولناک دنیا در نظر نوزاد قیافه ای زیبا و محبوب گرفته .هرچه بزرگتر می شد احساس می کرد که این محیط و این فضا را بیشتر دوست دارد، تا کار به جایی رسید که همه چیز را فدای دنیای محبوب و عزیز نمود.

وه که انسان چه موجو عجیبی است!

دستگاه افرینش محصولی از بشر، شگفت انگیزتر به دنیا نفرستاد.

هر قدر هم که سالمند و بزرگ باشد، باز به کودکان خردسال می ماند که بی سبب خوشدل و بیهوده ازرده و ملول است.

گاهی به افراط پیش می رود و زمانی به تفریط باز پس می گردد و اگر امیدوار باشد بر حرص و طمع می افزاید و اگر مایوس گردد از شدت تاسف جان می سپارد.چنان خشمگین می شود که خود را بی اختیار به هلاکت می اندازد و چندان خرسند و خوشحال میگردد که احتیاط و پیش بینی را پاک فراموش میکند.

در موقع ترس به قدری ضعیف و عاجز است که از سود خود نیز می پرهیزد و هنگام ایمنی کورکورانه در چاه نیستی فرو می افتد.

در مصیبت سخت نا بردبار و کم طاقت است و همین که به عیش و خوشگذرانی رسید جهان را دمی میشمارد.

روزی اگر گرسنه ماند، از شدت ضعف بر خاک مینشیند و بر سر سفره چندان میخورد که باز هم فرط سنگینی و کسالت به او مجال جنبش و حرکت نمی دهد.

ادامه دارد...

(منبع:نهج البلاغه-ترجمه:جواد فاضل-ص133-137)



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: برچسب‌ها: نهج البلاغه، علی علیه السلام، حیدر، شیر خدا، جواد فاضل، امیر المومنین,